جدول جو
جدول جو

معنی سوزن زن - جستجوی لغت در جدول جو

سوزن زن
(مَ / مِ پُ تَ / تِ)
از مصدر سوزن زدن. رجوع به سوزن زدن شود
لغت نامه دهخدا
سوزن زن
اسم آمپول زن، تزریقاتچی، تزریقاتی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوزن گر
تصویر سوزن گر
سوزن ساز، سوزن فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوزن پر
تصویر سوزن پر
سیخ پر، جوجۀ مرغ که تازه پر درآورده و پرهایش مانند سیخ راست باشد، خارپر، سوزن پر، سوزن بال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
دوختن پارچه با دست و به وسیلۀ نخ و سوزن، دوخت و دوز
نقش و نگار انداختن در پارچه با نخ و سوزن
در پزشکی داخل کردن داروی مایع به بدن به وسیلۀ سوزن تو خالی، آمپول زدن، تزریق
فرهنگ فارسی عمید
کسی که در راه آهن بر سر دوراهی یا ایستگاه مامور قطع یا وصل کردن ریل ها پیش از عبور قطار می باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوزندان
تصویر سوزندان
ظرف کوچک استوانه شکل که در آن سوزن بگذارند، جای سوزن
فرهنگ فارسی عمید
(خَ بَ وَ دَ)
فروبردن سوزن در... (یادداشت بخط مؤلف) ، دوختن. بشغل خیاطی مشغول بودن. (یادداشت بخط مؤلف) ، با سرنگ مایعی را در بدن فروکردن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اُ لَ)
دهی است از دهستان بام بخش صفی آباد شهرستان سبزوار، سکنۀ آن 108 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات، پنبه، بنشن و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(زَ زَ)
کنایه از خیاطی کردن است. (یادداشت بخط مؤلف) ، در تداول امروز، دارو را بوسیلۀسرنگ به بیمار تزریق کردن. رجوع به سوزن زدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
تزریق کردن تزریق
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه در راه آهن بر سر دو راهی و ایستگاه موظف است که ریلها را برای عبور قطار وصل یا قطع کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوزنبان
تصویر سوزنبان
مسئول ریل راه آهن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
إبرةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
Needle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
coudre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
шити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
เย็บ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
шить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
nähen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
سلائی کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
সেলাই করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
iğne yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
kushona
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
szyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
縫う
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
לתפור
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
바느질하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
सुई से सिलना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
naaien
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
cucire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
costurar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
缝纫
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
menjahit
دیکشنری فارسی به اندونزیایی